منِ بی حوصله

گاهی مینویسم..همین

صدایم بزن که شاید زمستان من سر آید

  • ۱۲:۲۸

مرا زنده کن به تابیدنی که تنها ز رویت برآید

  • ۶۷

بازگشت همه به سوی بیان است

  • ۱۶:۴۰

حال و احوال؟؟

 

  • ۸۳

عجیب و غریب

  • ۱۴:۱۸

زندگی چقدر عجیب و غریبه

تا چند ماه پیش حالم خوب نبود و به کمک تراپیست سعی میکردم اتفاقی که برام پیش

اومد رو هضم کنم و با چنگ و دندون به زندگی ادامه بدم

ولی دیروز بعد یکی دوماه در ارتباط بودن با یکی از همکارام که بنظر پسرخوبی هست

چندین بار پی در پی همدیگرو بوسیدیم و از اینده حرف زدیم

نمیدونم تو آینده چه خوابی برام دیده سرنوشت؟ و ترجیح میدم فعلا به این فکر نکنم

 که چی میشه تهش؟؟ اما امیدوارم که ادم درست و موندگار زندگیم باشه و حالمون

 باهم خوب باشه و باعث پیشرفت هم بشیم و اتفاقات خوبی رو رقم بزنیم

  • ۱۰۸

غلطِ زندگی

  • ۱۴:۱۹

این روزا نمیدونم دارم چه غلطی میکنم با زندگیم

 

  • ۱۱۴

به وقت یک ربع قرن زندگی!

  • ۱۴:۲۳

امروز 25 ساله شدم

قبلا 25 ساله بودن آدما از نظرم خیلی عجیبو غریب بود ولی الان میفهمم که مفهوم سن واقعا ی عدده :)

این ی ماه آخر خیلی اتفاقا برام افتاد که سعی میکنم یجوری هضمشون کنم به کمک روانشناس:)

امیدوارم تو 25 سالگیم حس پوچی و افسردگی دست از سرم برداره و حال خوب داشته باشمو ی آدم موفق

 بسازم از خودم:))

راستش حتی خجالت میکشم که از خدا بخوام کمکم کنه ولی شما برام دعا کنین ازش بخواین:)))

  • ۱۲۹

بخت بازکن

  • ۰۹:۳۶

کیا منو میخوندن و ماجراهای کراشام یادشونه؟؟

یادتونه ی کراش داشتم اسمش امیرعلی که خیلی دوسش داشتم و سر ی ماجرایی دیگه

 بیخیال رل زدن باهاش شدمو وقتی گف ی دختره که اسمش نسترن بود از بچه های دانشگامون

 بهش پیشنهاد رل داده،گفتم خیلیم خوب برو باهمون ! بعد ی مدت تو کلوز فرندش بودم بااین

 دختره استوری میذاشت چن وقت بعدم رضا بهم گفت که اره امیرعلی گفته همزمان که با نسترنه

 با ی دختره دیگم هس و بعد کات کرده با جفتشون و پیشنهاد داده ب رضا که بیا برو با نسترن دوس

 شو اگه دوس داری !

خلاصه که دوسه هفته پیش با یکی از بچه ها صحبت میکردم گفت که راستی نسترن ازدواج کرد

 گفتم عه بسلامتی با کی، گف امیرعلی ! گفتم کییییییییی؟ گف امیرعلی گفتم شتتتتت شتتتت

 شتتتتتتتتتتت باورم نمیشه امیرعلی خودمون؟ این چطو یهو بگیر شد چطو نسترنو گرفت اصن تعجب

میکنم چطو ادمی که ی مدت با اون رل بوده بعد ازش خسته شده پاسش داده ب رضا ،یهو رفته

 گرفتتش :||||||| اره خلاصه خیلی عجیب بود واسم

ولی راضیم از خودم رو هرکی کراش زده بودم ی برهه ای،بختش خوب واشدlaugh

  • ۱۳۵

خب چخبرا؟

  • ۱۹:۳۷
  • ۱۶۱

آغاز بهار مبارک:)

  • ۲۳:۳۴

امیدوارم سال خوبی باشه برای هممون

  • ۱۳۶

بعضی ادما از دور دوس داشتنی و قشنگن.. فقط از دور

  • ۲۰:۳۴
  • ۱۸۰

فکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنم بی هوا بین دو ابروی تو شلیک کنم

  • ۱۸:۳۷
  • ۱۴۵
هربار که خواستی با نوشته هام و عقایدم مخالفت کنی یا نصیحتم کنی
اینو از طرف من تو ذهنت داشته باش: سیکتیر&شات آپ بِچ :)
+اینجا قلمروئه منه !
Designed By Erfan Powered by Bayan